به به!!!
امروز عجب روز مزخرف و در عین
حال خوب بود!
حالا الان توضیح میدم چرا خوب
و چرا همون قدر چرند و افتضاح بود!
خب اول میرم سراغ قسمت های
مزخرفش!
حاضر......
۳
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۲
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
۱
.......
واااااااااااااااااااااااااااااااای که
چقدر سه زنگ اخر اعصاب خورد کن
و
خواب اور بود!
منکه دیگه داشت کم کم خوابم میبرد!
تازه سرگیجه هم که داشتم!
نمیدونم چه طور تا حالا زنده موندم
و
غش نکردم!حالم واقعا بد بود!
بدبختی سه زنگ ما هم واقعا فوق العاده
است!
زیست،زبان،زمین
خیلی خوش به حالمونه!
خودمون خبر نداریم!
اینقدر که سرگیجه داشتم
احساس میکردم من و بچه ها
مثل کره ی زمین داریم دور دبیرمون
چرخ و فلک میزنیم!
واقعا شانس اوردم که
کتابم رو نزدم تو سر معلم!
اگه یکی از بچه ها جلومو نگرفته بود
این کاره احمقانه رو انجام میدادم!
خدا بهم رحم کرد!
حالا قسمت مهم امروز هنوز مونده!
راستش امروز همه معلم ها و
کله گنده های مدرسه و سرپرستی
اومده بودن که جشن انقلاب ما رو
ببینن!
البته خوب بود!
حداقل زنگامون نصف شد!
ولی خب جونمون بالا اومد تا هر کدوم
از زنگا تموم شد!
این جشن هم به خاطر انقلاب بود
هم تقدیر از بچه های ممتاز درسی
توی ترم اول!
یعنی همون جایزه و از این حرفا!
حالا من از سخنرانی تک تک
شخصیت های محترم فاکتور میگیرم
و میرم سراغ چیزای مهم تر!
راستش اینقدر اتفاق های جور واجور میوفته
که نمی دونم چه طوری همشو بگم!
فقط همینو میگم که من واقعا تموم
دوستای این مدرسه مو خیلی دوست
دارم و به هیچ عنوان حاضر نیستم که این
دوستی رو با چیزه دیگه ای عوض کنم!
البته بگم امروز که داشتن از ما تقدیر میکردن
اسم یکی از بهترین دوستامو یادشون
رفت که بگن!
منم کلی ناراحت شدم!
البته بعدش فهمیدن و کلی شرمنده شدن!
و اما بگم از جایزه ها!
راسش به رتبه های اول تا سوم
یه لوح تقدیر با یه هارد دادن!
(چقدر هم که به درد ما میخوره!!!)
ولی به معدل های ۱۹ به بالا
یه ام پی ۳ دادن!
حالا جالب اینجاست که روی جعبه
نوشته ام پی ۴!!!!!!
در کل مدرسه استثنایی هست!
البته دست اندر کارانش رو میگم!
حالا خوبه یکی بیاد بخونه و کلی فحش بارم
کنه!
اما از حق نگذریم مدرسه خوبیه!
بعد از این همه اتفاق اعضای
محترم سرپرستی اومدن و از کلاس
ما بازدید کردن!
بابت اون همه تزیینی که انجام دادیم فقط
تشکر و تعریف نصیبمون شد!
اینم یه جورشه دیگه!
اما خدا وکیلی ما هم بچه های باحالی
داریم!
اند سوتی دادن و خنده هستن!
اون از سوتی که سر زبان دادن و اینم
از سوتی امروز!
خلاصه بگم که ما خدای سوتی دادن و
ترکوندن مجلس از خنده هستیم!
بعضی وقتا هم کارایی میکنیم که انگار نه
انگار که معلم سر کلاسه!
ولی بعضی وقتا هم هست که واقعا شورشو
درمیارن!
امروز کلی خندیدیم!
بهم خیلی خیلی خیلی خوش گذشت!
برای فردا باید درس شیرین دین
و
زندگی رو بخونیم چون میپرسه!
تاریخ و زبان فارسی هم که ولش میکنم!
فیزیکم که باید درس بده عقبیم!عقب هم که نباشیم فیزیک پرسیدنی نیست!
بعدشم سفره انقلاب داریم و بازم زنگا نصف
میشه به امید خدا!
حالا خوبه این برنامه ها هست
وگرنه هیچی دیگه رسما بدبخت
میشدم!
خدایا خودت کمکم کن که بتونم درس
بخونم!
اخه تازگی ها خیلی تنبل شدم!
تا یه وقت اضافه گیر میارم میام نت!
اخه اینم شد زندگی!
همش نمیشه که تفریح کرد!
اه!!!!
بابا بسه دیگه اینقدر شعار نده!
(به خودم هستم)
در هر حال زندگی همه شده شعار دادن
و ارزوهای محال بافتن!
منکه دیگه خسته شدم!
فکر کنم واسه امروز دیگه
بس باشه!
امیدوارم فردا کمتر بخوام بنویسم!
چون منم خسته میشم اینقدر تایپ
کنم!
از اون مهم تر باید فکر کنم که چه اتفاق
هایی افتاده و راجع به همون بنویسم!
من که تراکتور نیستم!
که البته دبیر های محترم ما یه همچین
فکری میکنن!
چون برای هفته دیگه دوتا دوتا
امتحان گذاشتن!
خدا به داد برسه!
...............................!
شعار من:
غم و غصه دیگه بسه
دل ما باید برقصه!!!
تا فردا فعلا
بای بای........!
من اومدم یه عالمه خبر و بیچارگی!
بیچارگی به خاطر اینکه اینقدر تنبلم که یه چند روزی
میشه اپ نکردم!
واقعا که.............!(به خودم بودم)
اما خب الان اومدم با کلی جار و جنجال!
اینقدر که زیاده نمیدونم باید از کجا بگم!
امممممممممممممممممممممممممممممممممم!
اهااااااااااااااااااااااااااااا............................................
فکر کنم اگه به صورت لیستش کنم راحت تر بتونم که
توضیح بدم!
خب میریم سراغ اولین مورد لیست که بهترین و عالی
ترین بخش این قسمت هست!
راستش پنج شنبه کلاس ریاضی مون پرید!
اخه می خواستیم که تزیینات اولیه کلاس رو انجام
بدیم!
جا داره از همین جا از دبیر ریاضی مون تشکر کنم که
وقت گرانبهای ریاضی رو به ما دادن تا کار مدرسه رو
به خوبی انجام بدیم!
واقعا که دستشون درد نکنه!
انشاالله که همیشه همین طوری دست و دلباز باشن!
خلاصه که باید بگم پنج شنبه اونم زنگ اخر بهترین زنگ
برای همه بود!
مخصوصا برای من !
البته باید بگم که دبیر محترممون همه بچه ها رو حتی
اونایی که نمی خواستن کمک کنن رو به کار وادار کرد
با این کار به ما کمک بزرگی شد که همه ی کارها
با دو سه نفر نباشه!
هههههههههههههههههههههههههههه!
در کل روز عالی و خوبی بود!
هر چی بگم خوش گذشت کم گفتم!
امروز با بیشتر بچه های کلاس بادکنک باد کردیم و
تزیین کلاس رو با بدبختی و حرس و جوش خوردن و
فریاد زدن تموم شد!
اینقدر که بادکنک باد کردیم نزدیک بود که شش هامون
از حلقمون بزنه بیرون!
البته نا گفته نماند که چند تا ازونا هم ترکید و زهره ی
ما رو ترکوند!
خودمم از اون کسایی بود م که در حد توانم کمک کردم
منی که هیچ وقت تو هیچ کار تزییناتی کمک نکرده
بودم!واقعا برام عجیب بود که اینقدر از خودم مایه
گذاشتم!
اما خداوکیلی کلاسمون عالی شد!
همه بچه از راهنمایی تا دبیرستانش اومده بودم کلاس
ما رو تماشا میکردن!
حتی اخر زنگ معاون مربوطه و دبیر پرورشی خوبمون
و مدیریت محترم مجتمع اومدن از کلاس ما دیدن کنن!
تازه میخوان که همین طوری کلاس رو تا سه شنبه
نگه داریم که افراد سرشناس توی سرپرستی بیان و
از کلاس ما بازدید کنن!
تا اگه خدا بخواد ما برنده بشیم!
خب همون طور که واضحه با این تزیینات گسترده
هیچ کدوم از دبیر ها درس ندادن!
به جاش ما زنگ هاشون رو گرفتیم تا کارمون رو انجام
بدیم واقعا که دست تک تکشون درد نکنه!
از همین جا از همشون تشکر میکنم!البته به نمایندگی
از تموم بچه های کلاس!
واقعا لطفشون رو در حق ما تموم کردن!
امیدوارم که ناراحت نشده باشن!
به خاطر همینم هست که کلاس های امروز پیچ خورد
چون تموم زنگ ها رو گرفتیم!
همش سر پا بودیم!
فقط زنگ اخر که پرورشی داشتیم یه استراحت کوتاه
کردیم!
بازم جای شکرش باقیه!
امروز که این شکلی گذشت!
فردا هم که نور علی نوره!
اخه قراره مدرسه ما رو ببره پارک!
خیلی از بچه ها میرن!
اما من نمیرم!
به جاش میشینم تو خونه و از این تعطیلی مفتی لذت
میبرم!بهتر از این دیگه نمیشه!
ولی امیدوارم به بقیه خوش بگذره!
چون به ما که هیچ وقت اردو خوش نگذشته!
اصلا انگاری اردو رفتن به ما نیومده!
در هر حال خوش حالم که فردا تو خونه هستم!
اخه جزوه هام روی هم تلنبار شده و نمیدونم چه
طوری باید جمعش کنم!
بالاخره باید از یه جایی شروع کنم!
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای!
الان که دیدم فهمیدم که زیادی نوشتم!
برای اینکه بیشتر از این نشه چند مورد اخر لیستمو
خلاصه میگم!
سه شنبه چون قراره که بیان و کلاس ما رو ببینن و
نظر بدن ،نصفش میپره!
تازه اگه باد بادکنک ها هم که کم بشه مجبوریم دوباره
باد کنیم!
اونوقته که بازم زنگ ها پیچ میخوره!
واما امتحان دینی که ۴ تا درس باهم بود که امتحان
شد دو تا درس که تازه یه درسش رو هم ترم اول نیمی
از اون رو خونده بودیم!
جدا که ما اخر امتحان کنسل کردن هستیم!
امتحان زمینمون هم که فردا بود چون اردو داریم خود
به خود کنسل میشه!
پس کلا هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووت
دسسسسسسسسسسسسسسسسسسست
جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
واما تشکر ویژه!
از تموم کسانی که به ما برای این کار کمک کردن از
جمله :
کلیه بر و بچه های باحال کلاسمون ،دبیر خوب و
منضبط فیزیک ،معلمی دلسوز و مهربان ادبیات ،و
همچنین خانوم خوشگل و با سلیقه مون شیمی و در
اخر هم کمک های معلم پرورشی عزیزمون که اگه
نبودن واقعا از دست ما کاری برنمی امد!
خیلی خیلی خیلی تشکرررررررررررررررررررررررر!
اینایی که گفتم از طرف همه بچه ها گفتم!
به استثنا بعضی ها که اصلا براشون مهم نیست!
خب مثل اینکه امروز دیگه جدی جدی زیادی وراجی
کردم!
البته خوب شد چون همش خاطره میشه برام!
اخییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییش!
راحت شدم از اینکه بیشترش رو نوشتم!
اما بیچاره دستم در اومد از بسکه تایپ کردم!
تو عمرم تا حالا اینجوری چیزی رو ننوشته بودم!
حالا از این حرفا میگذرم و زودتر میرم سراغ شعارم و
حرف زدن بی خودیمو کوتاه میکنم :
غم و غصه دیگه بسه دل ما باید برقصه!
تا فردا فعلا بای بای.........!
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدایا!
هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه
هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه!
اخه اینقدر که خوش حالم نمی تونم خودمو کنترل
کنم تازه اینقدر خبر دارم از گوشه و کنار مدرسه که
نمیدونم باید از کجا شروع کنم!
اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه !امممممممممم..............!
اها فهمیدم چی باید بگم!
از برنامه امروز برای زنگ انقلاب میگم!
وای که چه برنامه ای بود!
دست مدرسه و دست اندرکارانش درد نکنه!
فقط وقت ما رو گرفتن!
هیچ فایده ای نداشت!
تنها خوبیش این بود که حداقل زنگ زمین شناسیمون
پرید!این خودش کلی بود!
حالا نکته جالب تو این برنامه سوتی های مجری خوب
و دبیر زیست شناسیمون بود که یه حال دیگه ای به
برنامه داد!
وگرنه کاملا کسل کننده میشد!
الان میخوام سوتی ها رو بنویسم تا هم خودم بخندم
هم اینکه بعدا لذت ببرم و یاد این روزا بیوفتم !
واما سوتی هااااااااااااااااااااااااا:
مجری:.....خب......به افتخار این روز بزرگ و رحلت
پیامبر(ص) یه صلوات بزنید!(منظور صلوات بفرستید و
کف بزنید)
مجری به دبیر زیست شناسی:خب از بین اعداد ۱ تا ۳۶۷ یک عدد را انتخاب کنید؟
دبیر زیست شناسی:به افتخار این روز بزرگ عدد
۱۳۵۷.....!!!!!!!!!!!!!!
هه هه هه هه هه هه !!
جالب بود مگه نه!
حالا خدا کنه مجری محترم برنامه بیاد و شاکی بشه
چرا اینو گفتم!
اما من با کمال پر روگی نوشتم!
اما اگه ناراحت شدی حلال کن دیگه!
و اما اتفاق جالب بعدی این بود که امروز دبیر زمین ما
به یکی از بچه های کلاس گیر داده بود و ولش نمیکرد
انگار که فقط اون تو کلاس بود!
اینقدر که ما خندیدیم سر این قضیه که دلمون درد
گرفت!
اخه هر دفعه یکی از بچه ها رو مورد توجه قرار میده!
راستی داشت یادم میرفت که بگم!
امروز برای بار اول بود که از زنگ زبان لذت بردم!
نمیدونم چرا اینقدر دبیرمون شاد و شنگول شده بود!
کاش همیشه همین جوری بود!
خیلی خوش گذشت!
کلی خندیدیم و حال کردیم!
بسکه این بچه های خوش مزه ی ما سوتی میدادن و
جو کلاس رو از حالت خشکی در می اوردن!
منکه تا عمر دارم این روز فراموش نشدنی رو از یادم
نمیبرم!
چون فکر کنم که از این جور اتفاقات خیلی به ندرت
پیش میاد!
و حالا مهم ترین خبر این هفته!
خدایا خیلی با حالی!
اخه فردا تعطیلههههههههههههههههههههههههههههه!
فیتیله فردا تعطیله!
فیتیله فردا تعطیله!
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
شاددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددی
جششششششششششششششششششن
خندههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
اهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه!
بالاخره بعد از این امتحانات لعنتی یه تعطیلی کوچیک
برامون گذاشتن تا ارزو به دل نمونیم!
واقعا که دستشون درد نکنه!
منکه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی راضی ام!
اه اخ ای خدای من!
اینقدر که خوش حالم نمیدونم چی دارم مینویسم!
ولی فکر کنم که پست جالبی شد!
چقدر خوبه که این چیزا رو مینویسم!
هم خالی میشم هم اینکه تا ابد برام باقی میمونه!
وقتی اینا رو میخونم میبینم که چه دنیای قشنگی
دارم و قدرش رو نمیدونم!
امیدوارم که حداقل بتونم که یه قوزولی جبرانش کنم!
اینجاست که میبینم که دیگه چیزی ندارم تایپ کنم!
پس دیگه حرافی بسه!
تا اینجاش هم خیلیه که نوشتم!
چون مچم از کار افتاد از بس که انگشتام رو کبوندم رو
این کیبورد مسخره!
بیچاره دکمه هاش ور اومد!
اینم یه جور خوش حالیه دیگه!
مال من غیر ادمیزاده!
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
خیییییییییییییییییییلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
شاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادم
هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه
هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه!
خب زود تر برم سر شعارم تا یادم نرفته:
غم و غصه دیگه بسه دل ما باید برقصه!
تا فردا فعلا بای بای......!
این یه خونه هست تو
شهر رویا ها
المان عزیزم :
خب راستش باید بگم که واقعا کم اوردم!
اینقدر که روزام تکراری شده نمیدونم چی بنویسم!
اگرم بخوام فقط اتفاقات مهم رو بنویسم باید هرده روز
یه بار اپ کنم!
چون هیچ مورد خاصی پیش نمیاد!
باید همینجا بگم که من تا حد توانم به نظرات جواب
میدم ،اگه نظری تو پست های قبلی نوشتید حتما برید
همون پست و جواب من به خودتون رو مطالعه کنید!
این جوری خیلی خوبه!
چون با دوستام بیشتر در ارتباط هستم!
امممممممممممممممممممممممم................!
امروز روز جالبی بود!
نمیدونم چرا؟؟؟
اها !فهمیدم چرا؟!
چونکه امتحان زیست شناسی مو خراب کردم در حد
اینتراخت فرانکفورت!
البته این فقط من نبودم که این طوری امتحان دادم!
بیشتر کلاس تو سوالاش مونده بودن!
اخه یه مسئله هایی میده که انگار کنکور سراسریه!
نمیدونه اینجا کلاسه!
اینم یه جورشه دیگه!
ولی فکر کنم باید یه بمبی چیزی بذاریم اتاق دبیران
مذکرمون و بفرستیمشون هوا!
این بهترین کاریه که میتونیم بکنیم و یه نفس راحت
بکشیم!واالله به خدا!
اخ خدای من!
چقدر ما بدبختیم!
برای فردا کلی کار داریم!
دینی باید یه درس چندش و مزخرف رو بخونیم چون
میپرسه!
زمین شناسی که بماند ، از وقتی امتحانات ترم شروع
شده درس داده و من تا حالا لای کتابمو باز نکردم!
همین طور روی هم تلنبار شده!
خدا به داد من بیچاره برسه!
ایییییییییییییییییییییییییییی واااااااااااااااااااااااااااای!
تمرین های زبان رو یادم رفت بنویسم!
واقعا که من دانش اموز کوشا و درس خونی هستم!
همه باید به من افتخار کنن!
راستی یادم رفت تایپ کنم که قراره با یکی از بچه ها
یه فیلم کوتاه تو مدرسه درست کنیم با استفاده از
خود بچه ها!
اگه خدا بخواد بفرستیمش به جشنواره!
خدا رو چه دیدی شاید برنده شدیم!
البته مقدمات اولیه رو انجام دادیم!
از جمله صحبت با ناظم محترم مجتمع ، دبیر خوب و با
استعداد پرورشی ، انتخاب موضوع اصلی!
حالا فقط مونده که داستان رو بنویسیم بعدش کم و
زیادش کنیم و فیلمنامه که تموم شد بریم با مدیریت
صحبت کنیم و اجازه ی نهایی رو بگیریم!
بعدشم یه تست کوچیک بازیگری از اونایی که میخوان
بگیریم تا ببینیم میتونیم ازشون استفاده کنیم یا نه!
بالاخره ادم باید از یه جایی شروع کنه دیگه!
شاید شروع من از همین جا باشه!
خدا کنه که بشه!
اخه من خیلی خیلی کارگردانی رو دوست دارم!
انشاالله خدا خودش کمک میکنه!
اینم یه شرحی از شیطونی های من تو مدرسه!
البته من ادم خیلی باحالیم(اعتماد به نفس کاذب)!
شیطونی هام هم بد نیست!
کی گفته فیلم سازی کار بدیه!
هر کی اینو گفته بیاد پیش من تا ببینم حرف حسابش
چیه!
در هر صورت من تا اونجایی که بتونم کارم رو از پیش
میبرم!
به هیچ کسی هم کاری ندارم!
فقط خدا کنه که دوستام پشت من باشن!
چون بدون اونا ازم کاری بر نمیاد!
نه اینکه اصلا برنیاد!نه!
اما باید به من کمک کنن که کار خوبی از اب در بیاد!
حتما اخرین اتفاقات رو همینجا مینویسم!
خب پر حرفی زیاد خوب نیست!
پس منم زیاد از حد فک نمیزنم!
زود تر میرم سراغ شعار همیشگی و ارامش بخش!
بعدشم برم یه کم استراحت کنم خستگی از تنم بره
خونشون!
واما همه با هم یک صدا بگیم :
غم و غصه دیگه بسه دل ما باید برقصه!
پس تا فردا فعلا بای بای........!
راستی یادم رفت یاداوری
کنم که نظرات کمتر از دوتا
صد در صد تایید نخواهد شد!
امممممممممممممممم یه سلام سرد زمستونی به
خودم و این وب مسخره!
راستش نمیدونم چرا این چند روز پیش حوصله نداشتم
بیام و اپ کنم!اصلا حسش نبود!
ولی خب اتفاقاتش رو به صورت خلاصه مینویسم!
اول اینکه بعد یک ماه و خورده ای بالاخره کارنامه ها رو
بهمون دادن!
اونم چه دادنی!یا نمرات اشتباه بود یا اشتباه تایپ کرده
بودن!واقعا که جای تاسف داره!
یه کم دقت نمیکنن تازه نمره ها رو هم اشتباه میبینن!
بعد اونوقت برای ما چند جور تست بینایی و قد و.....
میگیرن!خیلی جالبه!
دوم اینکه دیگه خبر مهمی اتفاق نیوفتاد!
البته چرا یکی از بهترین دبیر های پرورشی مدرسه
رفت خونشون!
دلمون براش خیلی تنگ میشه!
واقعا که خیلی عالی بود!
از اون ادمایی بود که میشد ازشون بهره برد و الگو
برداری کرد!
واقعا که جاشون خیلی خالیه!
و اما مهم ترین خبر!
این یکی مربوط به این چند روز نمیشه!
راستش امروز یکی از بهترین ، خوب ترین ، جیگرترین،
خوشگل ترین ،مهربون ترین ، راز نگه دار ترین ،
شیطون ترین ، خوش قلب ترین ، بهترین درک کننده ،
و......... دوست من به دنیا اومده!
از همین جا بهش میگم :
تولدت مبارکککککککککککککککککککککککککک!
انشا الله صد سال و اندی زنده باشی!
همیشه موفق و پیروز پیش به سوی هدف جلو بری!
امیدوارم که این پست رو بخونی و شاد بشی!
در ضمن باید بگم که واقعا واقعا واقعا دوست خوب و
جالبی هستی!
از اینکه دوستمی واقعا خوش حالم!
راستش نمیدونم چه طوری خوبی هات رو جبران کنم!
ولی فکر کنم که با این پست بتونم یه قوزولی از
محبت هات رو تلافی کنم!
میدونم که چیزا خیلی کمه اما بالاخره بهتر از هیچیه!
اگه تو نبودی نمیدونم چه طور میتونستم مدرسه رو
تحمل کنم!
تو با بقیه یه کوچولو فرق داری!
البته من تموم دوستام رو دوست دارم!
اما تو با من بیشتر صمیمی هستی!
خییییییییییییلییییییییییییییییی دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
دارمممممممممممممممممممممممممممممممممم!
الانم میخوام پایین پست چند تا عکس بذارم که لذت
ببری و شاااااااااااااااااااااااااااااد بشی!
خب اینم از اپ امروز!
ای وااااااااااااااااااااااااااااااااااای دیدی داشت یادم
میرفت!
میخواستم راجع به دانش اموز جدید بگم!
چون غزاله عزیزم ازم پرسیده بود!
راستش این دانش اموز جدید ما نیومده رفت!
نمیدونم فقط ازار داشت که بیاد اینجا و یه تفریحی
بکنه!
اخه دوباره برگشت شهر خودشون!
اینجا نموند ، چون مامانش نتونست اینجا رو تحمل
کنه!
اینم یه جورشه دیگه!
اهههههههههههههههههههههههههههههههههه!
واما نوبتی هم که باشه نوبت شعار منه:
غم و غصه دیگه بسه دل ما باید برقصه!
تا فردا فعلا بای بای......!
اینم کیک تولدت :
کادو های بچه ها :
کارت تبریک :
و اما هدیه من :
خب نظر یادتون نره لطفا!
کمتر از ۲ تا تایید نمیشه!