تصمیم گرفتم از روی بی کاری یه آپی کنم.... آخه یکیم نیست بهم بگه مگه تو درس و مشق نداری؟!
مثلا امسال کنکور هم دارم....
ولی انگار نه انگار...
آخه هر کاری میکنم حســِ درس خوندن بر ما نازل نمیشود...
همش تو نت ول میباشم،کم مونده همون پای نت بخوابم
این خیلی بَده،میدونم...ولی چه کنیم که معتاد شدیم رفت...
اما سعیم بر اینه که درسم رو بخونم....
الان اصلا حوصله غر زدن و ایراد گرفتن به مدرسه و کارکنانش رو ندارم...
ایشاالله سر فرصت کامل تعریف میکنم....
من زیر بار حرف زور نمیرم...
یه سری واسه خودشون میبُرن و میدوزن...
به حرفای دیگرانم اهمیت نمیدن...
وقتی اونا به نظرا و حرفای ما اهمیت نمیدن،پس نباید انتظار اهمیت دادن ما به حرفا و نظراتشون رو داشته باشن...
منکه به شخصه اهمیت نمیدم...
هر جورم میخوان میتونن فک کنن...برام مهم نیست
اینم از یه آپ مزخرف....
چی کار کنم....نمیتونم بعضی وقتا حرف بزنم...حرفم نمیاد
خب دیگه چرت و پرت گویی بسه..
اینم شعرم :
من و تو دیگه تنها نیستیم چونکه....
خدا با ما نشسته چای می نوشه....
تا بعد فعلا بابای......